مجلهء حقیقت «تاسیس1384ش» دورهءجدید.
از اینکه مجلهءحقیقت را انتخاب کردید خوشحالیم.
مارا از آثار و نظرات سازندهء خود بهره مند کنید.
majallehaqiqat.loxblog.com
براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
آخرین نطرات
علی آقا محمدی - تشکر فراوان از آقای اسماعیلی بابت گزارش خوبشون - 1396/11/25
فهیمی - سلام.مدت زیادی از فعالیت در مجله حقیقت دور بودم امروز دیدم مجله پرباری شده و مطالب بسیار مفید ارایه می شود. از دست اندر کاران و عزیزانی که زحمت میکشد کمال تشکر را دارم. - 1396/3/16
mohseni - روحش شاد
خداوند غریق رحمتش کند با این فعالیتهای ماندگارش
امروز هرچه داریم از دست علمای خاضع و زحمت کش است
همه مایه افتخار اسلام و مسلمین هستند. - 1395/10/4
حیاتی - سلام استفاده کردیم عالی بود - 1395/2/25/majallehaqiq
حیاتی - سلام تشکر از اطلاع رسانی جامع پاسخ: سلام سپاس از حسن نظرتان... - 1395/2/22/majallehaqiq
برخودلازم میدانم از تمامی کسانی که باعث وبانی برگزاری این مراسم معنوی بودند ویادوخاطرات انشهدای بی شمع وچراغ را درخاطره ها طنین انداز نمودند تشکروقدردانی نمایم وخداقوت رانثارشان کنم.
اجرکم عندالله پاسخ: سلام...
سپاس از حسن نظر شما... - 1395/2/22/majallehaqiq
محمد بیانی - عکس یاد گاری تان حرف نداشت اشنایان قدیمی در هم جمعند روح شهدا را هم خدا وند غریق رحمت .نماید پاسخ: ممنون از ارسال پیامتان... - 1395/2/22/majallehaqiq
آریایی - ان شا الله تمام عاشقان و دوست داران اهل بیت ع بتوانند به سلامت به زیارت امام حسین ع مشرف شوند...
و هر دو دولت عزیز و برادر ایران و عراق بتوانند در امر ورود و خروج زایران همکاری کنند.
- 1394/9/7/majallehaqiq
زر و سيم يا هر فلز مسكوك و رايج ديگر وهمچنين اسكناس پول ناميده مىشود. در فرهنگ عمید آمده است: «پول، قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زوده شود. اسکناس چاپ و منتشر شود.»[1]
دینار از کلمه یونانی دناریوس (Denarios) گرفته شده است، که یک سکه قدیمی فرانسه به نام دنیه (Denier) بوده است.
درهم یا درم، از کلمه یونانی دراخمه (Deraxme) میباشد. معنای لفظی آن را دریونانی، یک مشت پر با یک چنگ پر باد کرده اند. شک نیست که دینار و درهم در زبانعرب، از کلمات دخیله است و معرب از فارسی نیست.[2]
در مفردات الفاظ قرآن در ذیل آیه شریفه «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرا هِمَ مَعْدُودَةٍ»[3] مینویسد: «الدّرهم: الفضّة المطبوعة المتعامل بها.»[4]؛ درهم عبارت است از سکه طلای چاپ شده که با آن معامله انجام میشود.
در مجمع البحرین آمده است: «الدرهم بكسر الدال و فتح الهاء، و كسر الهاء لغة، واحد الدراهم. فارسي معرب. و ربما قالوا درهام. و قد تقدم في «بغل» ما يعلم منه مقدار الدرهم. و في المصباح الدرهم الإسلامي اسم للمضروب من الفضة، و هو ستة دوانيق. و الدرهم: نصف دينار و خمسه. و كانت الدراهم في الجاهلية مختلفة فكان بعضها خفافا و هي الطرية، و بعضها ثقالا كل درهم ثمانية دوانيق...»[5]؛ درهم به کسر دال و فتح کسر آن، واحد دراهم است که از فارسی گرفته شده، و گاه گفته میشود: درهام. همان گونه که مقدار در هم در بغل[6] گفته شد. در مصباح نقل شده که درهم اسلامی نامی برای طلای ضرب شده است که مقدارش شش دوانیق است و درهم نصف دینا رو یک پنجم آن است. درهمها در دوران جاهلیت از حیث وزن و مقدار با هم متفاوت بوده، بعضی از آنها سبک و بعضی دیگرش سنگین بوده است.
در قاموس قرآن آمده است: «درهم: نقرۀ سكّه دار كه با آن معامله ميكنند»[7] بنابراین اصل درهم ماخوز از واژه یونانی است به معنای نقره مسکوک که مردم با آن معامله میکردند، میباشد.
اسکنا (Eskenas)، نوعی کاغذ بهادار، که بهای وی بر روی آن نوشته شده و برای خریدو فروش به کار می رود؛ به عبارت دیگر پول کاغذیای است که برای معاملات به کار گرفته میشود.
در فرهنگ فارسی عمید آمده است: «اسکناس، مأخوز از روسی، پول کاغذی پشتوانهدار.»[8] است.
در قاموس آمده است: «پول داراى خير است كه شخص را به هدف ميرساند و داراى شرّ است كه شايد براى گرفتن و بردن آن شخص را بكشند، نفت داراى خير است كه منزل را گرم ميكند و داراى شرّ است كه شايد منزل را در اثر غفلت بآتش بكشد و بسوزاند.»[9]
برخی معتقد است که اين واژه در زمان اشكانيان از يونانى گرفته شده است.[10]گذشتگان به جاى پول از واژههايى مانند سيم، زر، درم و دينار، درهم و دينار و گاهوجه، تَنْخواه، نقد، فُلوس، مسكوك، آقچه، عين، نقدينه، فلس و پل استفاده مىكردند.
از آغاز تشكيل جوامع و احساس نياز بهداد و ستد تا تشكيل پولهاى اعتبارى، مىتوان 5 گونه متفاوت از داد و ستد رابرشمرد:
1 - داد و ستد در جوامع ابتدايى به صورت «کالابه کالا» يا «تهاترى» صورتمىگرفت.
2 - با گذشت زمان به تدريج برخى از كالاهاى اساسى كه مورد نيازهمگان بود، براى تسهيل مبادلات به عنوان واسطه عمومى مبادلات برگزيده شد.[11] اما پس از اين دوره و از سده هشتم، برای مبادلات کالا؛ از زر و سیم یا فلز دیگر مسکوک رایج و و اسکناس استفاده میگردید.
هر چیزی که بهای کالاها یا خدمات قرار گیرد، ثمن (پول) شمرده میشود. در کتب فقهیپول به چیزی گفته میشود که در معاملات از آن استفاده میگردد. در فقه از پول (اسکناس) به ثمن یاد شده است و معاملة پول با پول را بیع صرف یا بیع الاثمان میگوید.[12]
علامه حلی میفرماید: «صرف، عبارت است از بیع ثمنها (قیمتها و پولها) در برابر یکدیگر.[13]
محقق حلی صرف را بیع ثمن به ثمن (طلاق و نقره) خوانده است.[14]
در جامع المسائل آمده است: «بيع صرف- كه عبارت است از بيع اثمان، يعنى طلا و نقره، بعضى به بعضى، مسكوك يا غير مسكوك، كه هر دو از موزون محسوبند و غالباً هر كدام ثمن واقع مىشوند.»[15] صرف، بیع ثمنها (طلا و نقره) به ثمنها است.[16] اگر در معاملات، یک طرفآن طلا یا نقره و طرف دیگر غیر از طلا و نقره باشد، طلا و نقره ثمن (پول) محسوبمی شود. از شهید نقل شده است که طلا و نقره هر دو ثمن (پول)اند، اگرچه آنها در برابرعوضی قرار گیرند. پس اگر دیناری به حیوانی فروخته شود، فروشنده خیار حیوان دارد.[17]
محقق سبزواری مینویسد: «و هو بيع الأثمان و هي الذهب و الفضّة بالأثمان»[18]؛ تبادله طلا به نقره و غیره معامله ثمن به ثمن است.
اوراق مالی (اسکناس)، عبارت است از چیزی که مرجع معتبر یا قانونی، مالیت و ارزشی رابه عنوان قدرت خرید در آن اعتبار کند. ارزش آن اعتباری و پشتوانه که دارد میباشد.
حضرت امام میفرماید: «و أما الأوراق النقدية كالاسكناس و الدينار و الدلار و غيرها فلها مالية اعتبارية، و هي نقود كالدينار و الدرهم المسكوكين من الذهب و الفضة»[19]؛ اوراق نقدی مانند اسکناس، دینار و دلار و پولهای رایج در کشورها، دارای مالیت و ارزش اعتبار است. از جهت مانند دینار، درهم مسکوک از طلا و نقره، نقد محسوب میشود.
«أنّ الأوراق النقديّة لها ماليّة اعتباريّة لا بمعنى الوثيقة»[20]؛ اوراقی نقدی دارای مالیت و ارزش اعتباری است. نه اینکه به عنوان وثیقه باشد.
پول، چیزی است که بیانگر و حافظ ارزش مبادله ای خالص باشد، یا چیزی است که ارزشمصرفی آن، در ارزش مبادله ای آن است.[21] بنابراین اوراق مالی (اسکناس) دارای ارزش اعتباری به لحاظ پشتوانه که برای آن وجود دارد، میباشد.
[1] . عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، نشر مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1375، ذیل واژه پ، ص 385.
[2] . دهخدا، علی اکبر، فرهنگ دهخدا، ذیل واژه درهم.